خنده های پر از وحشتم توجه همه رو جلب کرده بود.... نمی تونستم خودم رو کنترل کنم..... نمی دونم چرا هر وقت می خندم قدرتم کم میشه..... فقط می گفتم من و بیارین پایین....
اسب آروم بود و فقط چند گام پشت هم برداشته بود اما من گمون می کردم یه موجود غیر قابل کنترل داره من و هدایت می کنه و وحشت اینکه نکنه من و ببره سمت آب یا از پشتش من و پرت کنه پایین همه وجودم و گرفته بود.... تمام قشنگیه ماجرا این بود که می دونستم اگه بخوام می تونم کنترلش کنم....
تویه ساحل آدمهای زیادی بودن که به این وحشت کاذب من می خندیدن ..... وقتی از اسب اومدم پایین و یه نفس تازه کردم روی ساحل نشستم و به این حیوونه نجیب و آروم خیره شدم...... چقدر مطمئن قدم بر می داشت انگار می دونست هیچ خطری تهدیدش نمی کنه..... دوباره خندم گرفت ما آدمها انقدر که از این موجودات چهار پا می ترسیم از این موجود دوپا نمی ترسیم با انکه خطر اونها بیشتر و جدی تره.... از کنترلی که اونها دارن..... از اینکه ما رو به کجا می کشونن.... و چقدر مصبیت به زندگیمون وارد می کنن.....
از حیوانات با همه صداقتشون وحشت داریم اما به راحتی از کنار دروغ آدمها می گذریم.....
از حس کنترل یه حیوون به خشم میاییم اما خیلی آسون افسار زندگی و سرنوشتمون رو می دیم به دیگران و فقط میگیم فعلا نمیشه کاری کرد.....
اگه حیوونی به ما یا خانوادمون آسیب بزنه هر کاری می کنیم تا تلافی بشه اما اگه یک انسان به اعتقاداتمون ، به هویتمون ، به شرفون توهین بکنه انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده.....
واقعا ما چه موجودات عجیبی هستیم .....
۱۳۸۸/۰۹/۰۸
۸ نظر:
پیشاپیش از اینکه نظر میدهید سپاسگذارم. اگر مایل هستید میتوانید نام و آدرس اینترنتی خود را در قسمت پایین، یعنی "انتخاب نمایه" وارد کرده و بههمراه نظر خود ارسال نمایید.
راهنمایی: سادهترین راه در این قسمت انتخاب نام/آدرس اینترنتی است. حتی اگر آدرس اینترنتی را موجود نداشته باشید، میتوانید جای آن را خالی بگذارید. درج نظر به عنوان ناشناس یا حتی اسم مستعار در این وبلاگ آزاد است. فقط از استفاده از هویت افراد دیگر برای نظر دادن خودداری فرمائید
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
نميدونم ولي از سايه عكست وترس از اسبت ودوري ازعشقت خوشم اومد شايدم منو بيادكسي مي اندازي ،شايد
پاسخحذفخيلي خوشم اومد
پاسخحذفواقعا ما موجودات عجيبي هستيم
خيلي عجيب
خيلي به آدمها دقت مي كنم
خيلي به كارهاشون فكر مي كنم
و دقيق مي شم
گاهي سرم گيج ميره!
راستي سارا جان اگه زماني خواستي قالب بلاگت رو عوض كني خبرم كن
پاسخحذفيه قالب خوشگل مي سازيم با هم
درست میگی. حقیقت اینه که وحشتناک ترین حیوونا هم در واقع در برابر وحشی گری های آدمها حرفی برای گفتن ندارن
پاسخحذفاینجاش جالبه که اونا از روی غریزه عمل میکنن و ما از روی تعقل. این عمق فاجعه رو بدتر میکنه
ممنون که سرزدی
آدم اگر آدم بود، که خدا حیوان رو نمی آفرید!
پاسخحذفخدا حیوانات رو آفرید تا به آدمی که آدم نیست نجابت اسب رو نشون بده ... وفاداری سگ ... و حتی پشت کار مورچه
...
راستش دقیقا" نمی دونم ولی فکر می کنم ما آدم ها داخل یه دایره آفریده شدیم به اسم دایره ی انسانیت ... امکانش هم هست که از این دایره بریم بیرون ... بستگی به خودمون داره ، من که تقریبا" با اغلب آدم هایی که سر و کار داشتم خارج از این دایره بودند ... شاید برای همینه که به وفاداری سگ ها بیشتر از وفاداری انسان ها اعتقاد دارم
...
ممنون از مطلب قشنگتون
قلم بیداری دارید
م.ف.زارع@
پاسخحذفنمی دونم این یاد اوری شیرین هست یا نه اما امیدوارم خیلی دور نباشه
قاصدک@
کاش فقط سر آدم گیج بره
میلاد@
منم از همین بیشتر دلم میگیره
amin@
باهات موافقم...
متنت هم زیبا بود
خیلی خوب موضوع رو مطرح کردی بانو
پاسخحذفبا حرفت هم کاملا موافقم
....
راستی کامنت گذاشتن مگه رو می خواد؟
;-)
پس قضیه ی ترجیحه نه رو نشدن
پاسخحذف;-)