می گویند بنویس اما نمی گویند چگونه !!.... نمی گویند این احساس پاره پاره را چطور باید نوشت
در خواب پاره می کنم آنچه را حریم می نامند و در بیداری می پوشانم بغض سنگین این همه اسارت را
و تو برای رها کردن من خودم را به ودیعه میگیری و چنان در صندوقچه ی تنهاییت محصورم می کنی که نای نفس کشیدن نماند
نمی دانم روزی که در چشمانت زل بزنم و بدرم حرمت عشق اجباریت را، تو چگونه تاب خواهی آورد با این که می دانم تنها همان روز است که احساس مرا خواهی فهمید
و همان روز است که همانند من خواهی مرد ....روزی هزار بار خواهی مرد