می خواهم قلبم را برای تو و برای نگاه تو بشکافم تا هم تو بدانی هم تمام آنچه هستیم از اوست که در این نفس جزء تو کسی نیست...
قصه دلتنگی هایم دیگر زبانزد شده است و تکراری که در هر پلک زدنی میشود آن را فهمید... می شود خواند از نگاهم ..... می توان شنید از نفسهایم..... می توان حس کرد از بارش اشکم....
دیگر بی طاقتیم را طاقت نیست.... دیگر این بیچاره گیم را چاره نیست.... دیگر این بی تو بودن را بهانه ای نیست ......
خبری خوش نیست که شنیدنش قلبم را شاد کند جزء خبر رسیدن صدای تو....
و دلم هیچ شادی نمی خواهد که خندیدنم شده گریه برای دلتنگی خنده های تو....
و این روزها چه بی تابم که دهم خبری تا کنم شاد آن دل غمبار تو ....
کاش بدانی هر سوالی از تو چه خنجری بر قلب و روحم می زند....
هیچکس باور نمی کند این همه بی تابیم تو ببین در خلوت چه جور یادت بی تابم می کند....
نفس گرمی فقط یاد آورت می شود گاهی که انهم این روزها قلب می شکافد دیدنش گویی با نبودنت همتایی می کند....
حتما فردا که خورشید بر دمد اشک بر چشم او دیده ام را خونین می کند.... قلبه شکسته دیگر طاقتش نیست این بار در نبودت باید خدا یاری کند.....
می خواهم بدانی دیگر شادی نمی خواهم فقط کاش غم همیاری کند.....
۱۳۸۸/۰۷/۱۹
می خواهم بدانی.......
۱ نظر:
پیشاپیش از اینکه نظر میدهید سپاسگذارم. اگر مایل هستید میتوانید نام و آدرس اینترنتی خود را در قسمت پایین، یعنی "انتخاب نمایه" وارد کرده و بههمراه نظر خود ارسال نمایید.
راهنمایی: سادهترین راه در این قسمت انتخاب نام/آدرس اینترنتی است. حتی اگر آدرس اینترنتی را موجود نداشته باشید، میتوانید جای آن را خالی بگذارید. درج نظر به عنوان ناشناس یا حتی اسم مستعار در این وبلاگ آزاد است. فقط از استفاده از هویت افراد دیگر برای نظر دادن خودداری فرمائید
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
ورودت رو تبریک میگم
پاسخحذفاولین پست آپ شدت مبارکت باشه
خوشحالم که هستی