می گویند محرم آمده است .... می گویند لباس مشکی هایت را آماده کن..... می گویند برای دعا و خواندن زیارت نامه آماده باش.....و می گویند چرا امسال مثل هر سال نیستی؟؟....
تو می دانی چرا مثل هر سال نیستم مگه نه؟.. تو می دانی هر روز که می گذرد قلبم فشرده تر می شود مگه نه؟... مثل هر سال منتظر زنگ تو هستم تا بگویی زودتر بیایید تا این شب ها را با هم باشیم...
سال پیش یادت هست ... چقدر دعا کردیم ...تو تنها بودی در اتاقی شیشه ای و ما برایت زنگ می زدیم تا صدای عزاداری ها و دعا ها را بشنوی.... و خوشحال بودیم که هستی و بزودی میایی....
این روزها من تنها هستم .... نه دعایی .. نه عزاداری.... و نه حتی احساسی..... چقدر غم روی قلبم سنگین است.....
پسرت در آغوشم جا میگیرد و صدای ضربان قلبش نوای دلنشین شب هایم میشود.... برایش لباس مشکی با سر بند یا حسین خریده ام .... می گوید برای چه کسی دعا کنم..... و من باز می گویم برای تو ...
و آرام میگیرم وقتی حس می کنم هنوزم هستی......
برادرم ، نفسم ، امینم امسال بی تو دلم نمی خواهد حتی محرم بیاید.....
پی نوشت: من هرگز نبودنش را باور نکردم اما هر کسی این بلاگ رو خوند برای شادی برادرم یه فاتحه بخونه.
۱۳۸۸/۰۹/۲۷
نمی دانم غمم را می دانی؟...
۱۲ نظر:
پیشاپیش از اینکه نظر میدهید سپاسگذارم. اگر مایل هستید میتوانید نام و آدرس اینترنتی خود را در قسمت پایین، یعنی "انتخاب نمایه" وارد کرده و بههمراه نظر خود ارسال نمایید.
راهنمایی: سادهترین راه در این قسمت انتخاب نام/آدرس اینترنتی است. حتی اگر آدرس اینترنتی را موجود نداشته باشید، میتوانید جای آن را خالی بگذارید. درج نظر به عنوان ناشناس یا حتی اسم مستعار در این وبلاگ آزاد است. فقط از استفاده از هویت افراد دیگر برای نظر دادن خودداری فرمائید
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
اگه بگم درکت می کنم دروغ گفتم
پاسخحذفراستش اصلا نمی دونم چی بگم
ولی آروم باش سارا جان
محکم باش
سعی کن خونه رو شاد نگه داری
سیاه هم نپوش به نظرم
امام حسین نیازی به سیاه پوشیدن ما نداره
روحیه ات رو حفظ کن
فاتحه هم ، چشم
برای شادی روحشان فاتحه ای خواندم
پاسخحذفهمیشه جای عزیزی در لحظه های ما خالیست
می دونم امام حسین نیازی به سیاه پوشیدن ما نداره اما اینم میدونم امسال باید بیشتر عزادار بود نه به خاطر مرگ عزیزامون که به خاطر مرگ خیلی چیزهای مهم دیگه توی کشورمون.....
پاسخحذففاتحه ای برای شادی روح برادرت و تمامی اسیران خاک خوندم
پاسخحذفخدا برادرت رو رحمت کنه
خیلی وقته بنا به دلایلی نای نفس کشیدن توی نت رو ندارم
پاسخحذفمیام ، می خونم ولی کامنت نمی ذارم
ولی این پست یه جورایی حال من رو دگرگون کرد
نمی دونی یک لحظه چقدر دلم خواست جای برادرت بودم
به خدا قسم هیچ آرامشی زیبا تر و بالاتر از مرگ نیست
و می دونم اگر هم ناراحتی، برای برادرت نیست
بلکه فقط به خاطر دلتنگی خودته
و الا جای اون الان از همه ی ما قشنگ تر و زیبا تره
.
.
یا حسین
سلام خانم گل
پاسخحذفخدا رحمت کند برادرت را و به شما صبر عطا کند
خدا رحمت کنه برادرت رو
پاسخحذفخدا رحمت تمام عزیزانی روکه زود از دستشون دادیم
خدایا چرا امسال محرم جور دیگری ست؟
روح شون شاد وياد شون گرامي باد
پاسخحذفبا درود و سپاس فراوان :شهرام
خدا رحمت کنه برادرت را سارای عزیز
پاسخحذفروحشون شاد
سلام
پاسخحذفقلم پر احساسی دارید. در مورد این پست باید بگویم مردن برای زنده ها غم انگیز است اما مطمئن نیستم که برای خود مرده ها هم غم انگیز باشد. خدا به روح برادرتان بالاترین سعادت ها را عنایت کند.
برات صبر زیاد آرزو می کنم، خیلی زیاد..
پاسخحذفغم را میشناسم،با تمامه وجود هم احساس کردم اما فقط یه چسز:
پاسخحذفکم کم فراموشش میکنی ... این روزگارو رسم اوست... این جمله را با تلخی اش ... صد بار تضمین میکنم....